پایگاه ثقلین

مرجعی برای نقد و بررسی و روشنگری

پایگاه ثقلین

مرجعی برای نقد و بررسی و روشنگری

پایگاه ثقلین
مرجعی برای نقد و بررسی و روشنگری:

‎ ←احادیث ائمه اطهار علیهم السلام
‎ ←پاسخ به برخی شبهات دینی
‎←نقد و بررسی فلسفه ملاصدرا
‎←اشکالاتی بر عرفان و تصوف

جناب استاد آقای حسن زاده شما میفرمایید که ابن عربی به حضور امام زمان شیعیان! رسیده و از او سؤالهایی کرده است! لطفا برای این مدعای خود فقط یک مدرک بیاورید!

 

در حالی که خود ابن عربی تصریح میکند که:

۱)  ختم الولایه در نظر او مهدی منتظر معروف نیست، ـ بلکه مقصود او از ختم ولایت، همان اقطاب صوفیانه گمراه است نه امام زمان شیعیان ـ

۲)     او ختم الولایه را دیده است نه امام زمان شیعیان را!

۳)  ختم ولایت را از نسب پیامبر نمیداند بلکه او را فقط دارای اخلاق پیامبر میداند! ـ در حالی که همین مطلب هم به ضرر اوست زیرا علم و عصمت پیامبر هم از اخلاق پیامبر است ـ

۴)     در روایات اسم و کنیه حضرت مهدی علیه السلام با پیامبر یکی است و ابن عربی چون میبیند که کنیه او با پیامبر موافق نیست آن را هم نادیده میگیرد و فقط هم نام بودن را مطرح میکند!!

۵)     افضلیت قریش و نسب پیامبر صلی الله علیه وآله و امام زمان علیه السلام را انکار میکند و قبیله طی و نسل حاتم طایی ـ که نسب دروغین اوست ـ را گرامی ترین نسب عرب میداند!

چنان که میگوید:

«الختم ختمان ختم یختم الله به الولایه و ختم بختم الله به الولایه المحمدیه فأما ختم الولایه على الإطلاق فهو عیسى علیه السلام… و أما ختم الولایه المحمدیه فهی لرجل من العرب من أکرمها أصلا و یدا و هو فی زماننا الیوم موجود… و هو خاتم النبوه المطلقه… ختم الله بالختم المحمدی الولایه التی تحصل من الورث المحمدی… هذا معنى خاتم الولایه المحمدیه… فأنزل فی الدنیا من مقام اختصاصه و استحق أن یکون لولایته الخاصه ختم یواطئ اسمه اسمه صلى الله علیه و سلم و یحوز خلقه و ما هو بالمهدی المسمى المعروف المنتظر فإن ذلک من سلالته و عترته و الختم لیس من سلالته الحسیه و لکنه من سلاله أعراقه و أخلاقه صلى الله علیه و سلم…» الفتوحات (۴جلدی) ۲ / ۴۹ ـ  ۵۰٫

و برای اینکه راه را برای ادعای باطل خود باز کند و خود را ختم ولایت جا بزند، تمامی روایات و آیاتی را که در مورد علم و عصمت و نام و نسب و تعیین شخص امام زمان علیه السلام آمده است نادیده میگیرد و میگوید که علامت ختم ولایت این است که تمام مکارم اخلاق را داشته باشد و مدعای او را را باید تنها از راه کشف فهمید! چنان که میگوید:

«و أما الصفه التی استحق بها خاتم الولایه المحمدیه أن یکون خاتما فبتمام مکارم الأخلاق مع الله و جمیع ما حصل للناس من جهته من الأخلاق… فافهم ما بیناه لک فإنه من أسرار العالم المخزونه التی لا تعرف إلا من طریق الکشف.» الفتوحات (۴جلدی) ۲ / ۴۹ ـ ۵۰٫

حمله تندسیدحیدرآملب به ابن عربی به خاطراینکه خودراجای حضرت مهدی عج زده است

سید حیدر آملی که استاد اساتید آقای حسن زاده و همه اساتید صوفی مشرب شیعه حساب میشود با تمام ارادتی که در وحدت وجود به ابن عربی دارد اما در مسأله ختم ولایت صریحا به ابی عربی میتازد که این چه غلطی است که او کرده و خودش را ـ که به اعتراف خودش معصوم نیست ـ به جای حضرت مهدی علیه السلام ختم ولایت معرفی کرده است! و میافزاید که ادعای ابن عربی در این باره خلاف عقل و نقل و کشف است، و به او میگوید: “دستت را خیلی بالا و پیش گرفتهای! و دهانت خیلی گنده و گشاد شده است!!” چنان که میگوید:

«الکمّل ایضا ذهبوا الى انّ خاتم الأولیاء مطلقا هو علىّ بن ابى طالب علیه السلام، و خاتم الأولیاء مقیّدا هو المهدى علیه السلام الذی هو سبطه و ذریته من اهل بیته. و ذهب الشیخ ابن العربی الى انّ خاتم الأولیاء مطلقا هو عیسى بن مریم علیه السلام، و خاتم الأولیاء مقیّدا هو نفسه. و قد وجدنا هذا القول و الرأى، باتفاق اکثر المشایخ و العلماء –  بعد الأنبیاء و الأولیاء – انّه خلاف العقل و النقل و الکشف… و هذا لا یتیسر الا بعد نقل کلام الشیخ ابن العربی فی هذا الموضوع و دعواه فیه، ثم إلزامه و اسکاته به، لیکون حاله فی ذلک کحال من قال: یداک أوکتا و فوک نفخ.» سید حیدر آملی، المقدمات من‏ نص ‏النصوص، ۱۸۲٫

گر چه همه صوفیه در ضلالتند اما باز هم مرحبا به غیرت و دین و امام شناسی این گونه شیعه صوفی! در مقابل صوفیان شیعه مدافع یزید و قاتلان اهل بیت علیهم السلام!

خوب است که استاد حسن زاده و مریدان ایشان در مورد نظریه ابن عربی در مورد امام زمان شیعیان علیه السلام و ختم ولایت بیشتر بدانند که:

ابن عربی برای عنوان “خاتم الاولیاء” به دو معنا معتقد است یکی مقام اختصاصی و بی­نظیری که هیچ فاصله­ای با پیامبر ندارد ـ مانند ابوبکر! ـ و این معنا را به خودش نسبت می­دهد، و دیگری به معنای آخرین خلیفه سیاسی پیامبر که او را همان حضرت مهدی علیه السلام ـ که در علم و کشف نیازمند به وزرای خود است ـ می­داند. او می‏گوید:

«أنا ختم الولایه دون شک          لـــورث الهـاشمی مع المسیح‏

کما أنی أبو بکر عتیـــق          أجاهد کل ذی جسم وروح.»[۱]

و گوید:

«من الاله علینا فی خلافتنـا        بخاتم الحکم لم یخصص به بشرا

ولا نرید بذا فخرا فیلحقنـا        نقص لذلک أو یلحق بنا غیرا»[۲]

و گوید:

«ومنهم رضی الله عنهم الختم وهو واحد لا فی کل زمان بل هو واحد فی العالَم، یختم الله به الولایه المحمدیه فلایکون فی الاولیاء المحمدیین اکبر منه.»[۳]

«و دیگر از ایشان “ختم” می­باشد که او تنها یک نفر است اما نه در هر زمانی بلکه در تمام جهان و کل عالَم، که خداوند ولایت محمدیه را به او خاتمه دهد و در اولیای محمدی بزرگتر از وجود ندارد.»

و گوید:

«اعلم أنه لیله تقییدی هذا الباب رأیت رؤیا سررت بها واستیقظت وأنا أنشد بیتا کنت قد عملته قبل هذا فی نفسی وهو من باب الفخر وهو:

فی کل عصر واحد یسمو به             وأنا لباقی العصر ذاک الواحد!

 وذلک أنی ما أعرف الیوم فی علمی من تحقق بمقام العبودیه أکثر منی وإن کان ثم فهو مثلی. فإنی بلغت من العبودیه غایتها فأنا العبد المحض الخالص لا أعرف للربوبیه طعما… والعبودیه من جمله المراتب والله سبحانه قد منحنیها هبه أنعم بها علی لم أنلها بعمل بل اختصاص إلهی أرجو من الله أن یمسکها علینا ولا یحول بیننا وبینها إلی أن نلقاه بها فبذلک فلیفرحوا هو خیر مما یجمعون.»[۴]

«روح مجرد» می­نویسد:

«بیتی را بر در راهرو و ورودی قبر محی الدین به سرداب نوشته­اند و این بیت از خود اوست:

«ولکل عصر واحد یسمو به     وانا لباقی العصر ذاک الواحد

«در هر عصر و دوره ای یک نفر به وجود می­آید که آن عصر به واسطه وجود او عظمت می­یابد و من برای تمام اعصار و دورههای آینده آن یک نفر می­باشم».

بلکه او مقام اختصاصی الهی خود را از جهتی افضل و اعلی و بلند مرتبه­تر از خاتم انبیا صلی الله علیه و آله و سلم می‏داند و می‏گوید:

«وإن کان خاتم الاولیاء تابعا فی الحکم لما جاء به خاتم الرسل من التشریع، فذلک لا یقدح فی مقامه ولا یناقض ما ذهبنا إلیه، فإنّه من وجه یکون أنزل، کما أنّه من وجه یکون أعلی».[۵]

جالب این است که ابن عربی برای توجیه افضلیت خود از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم، به مجعولات اهل سنت این گونه استدلال می‏کند که عمر و برخی اصحاب هم از رسول خدا در بعضی جهات افضل! بوده­اند:

«قد ظهر فی ظاهر شرعنا ما یؤید ما ذهبنا إلیه فی فضل عمر فی أساری بدر بالحکم فیهم، وفی تأبیر النخل، فما یلزم الکامل أن یکون له التقدّم فی کلّ شی‏ء وفی کلّ مرتبه».[۶]

و می‏گوید که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به مدت امامت حضرت مهدی و تعداد وزیران آن حضرت عالم نبوده و در این مورد شک داشته است:

 «وإنما شک رسول الله ص فی مده إقامته خلیفه من خمس إلی تسع للشک الذی وقع فی وزرائه لانه لکل وزیر معه سنه فإن کانوا خمسه عاش خمسه و إن کانوا سبعه عاش سبعه و إن کانوا تسعه عاش تسعه».[۷]

و اما در مورد خودش مدعی است که به این مطلب عالم بوده و مانند پیامبر شک و تردید نداشته است! بلکه بالاتر اینکه ادعا می‏کند از خداوند نخواسته است که امام زمانش را بشناسد و از معرفت امام زمانش (که بر اساس ادله قطعی عقلی و نقلی اساس ایمان است) تنفر داشته است! که مبادا برای لحظاتی از معرفت خدا و مقامات شهودهای خود بی­بهره! بماند، و وقتش را در طلب امام زمانش ضایع! کند:

«فاعلم أنی علی الشک من مده إقامه هذا المهدی إماما فی هذه الدنیا فأتی ما طلبت من الله تحقیق ذلک ولا تعیینه ولا تعیین حادث من حوادث الاکوان إلا أن یعلمنی الله به ابتداء لا عن طلب فإنی أخاف أن یفوتنی من معرفتی به تعالی حظ فی الزمان الذی أطلب فیه منه تعالی معرفه کون وحادث بل سلمت أمری إلی الله فی ملکه یفعل فیه ما یشاء فإنی رأیت جماعه من أهل الله تعالی یطلبون الوقوف علی علم الحوادث الکونیه منه تعالی ولا سیما معرفه إمام الوقت فأنفت من ذلک… ولما کنت علی هذه القدم التی جالست الحق علیها إن لا أضیع زمانی فی غیر علمی به تعالی قیض الله واحدا من أهل الله تعالی و خاصته یقال له أحمد بن عقاب اختصه الله بالاهلیه صغیرا فوقع منه ابتداء ذکر هؤلاء الوزراء فقال لی هم تسعه فقلت له إن کانوا تسعه فإن مده بقاء المهدی لا بد أن تکون تسع سنین فإنی علیم بما یحتاج إلیه وزیره فإن کان واحدا اجتمع فی ذلک الواحد جمیع ما یحتاج إلیه و إن کانوا أکثر من واحد فما یکونون أکثر من تسعه فإنه إلیها انتهی الشک من رسول الله ص فی قوله‏ خمسا أو سبعا أو تسعا فی إقامه المهدی».[۸]

و امام زمان علیه السلام را جاهل و نادانتر از وزیران خود، و محتاج به علم و دانش و بصیرت و تدبیر و علم غیب ایشان دانسته! می‏گوید:

«وجمیع ما یحتاج إلیه مما یکون قیام وزرائه به تسعه أمور لا عاشر لها ولا تنقص عن ذلک وهی نفوذ البصر ومعرفه الخطاب الالهی عند الالقاء وعلم الترجمه عن الله وتعیین المراتب لولاه الامر والرحمه فی الغضب وما یحتاج إلیه الملک من الارزاق المحسوسه والمعقوله وعلم تداخل الامور بعضها علی بعض والمبالغه والاستقصاء فی قضاء حوائج الناس والوقوف علی علم الغیب الذی یحتاج إلیه فی الکون فی مدته خاصه فهذه تسعه أمور لا بد أن تکون فی وزیر الامام المهدی».[۹]

ابن عربی متقابلا خود را از حضرت مهدی علیه السلام داناتر و حکیمتر، دانسته بلکه خود را برادر قرآن و حضرت مهدی علیه السلام را برادر شمشیر دانسته است:

«وأما ختم الولایه المحمدیه فهو أعلم الخلق بالله لا یکون فی زمانه ولا بعد زمانه أعلم بالله وبمواقع الحکم منه فهو والقرآن إخوان کما أن المهدی والسیف إخوان.»[۱۰]

او در مقابل معنای بلند و بی­نظیر ختم ولایتی که برای خود قائل است، امام مهدی علیه السلام را هم:

به معنای سرلشکری نیازمند به علم وزیران خود، خاتم اولیا می­داند!

مدعی است که ممکن نیست خُلق و خوی امام علیه السلام مانند پیامبر باشد! بلکه فقط خَلق و شکل و قیافه او مانند پیامبر است!

گویا رگ مسیحی و جاسوس اندلسی بودن او به وی اجازه نمی­دهد که بگوید عیسی به نماز امام علیه السلام اقتدا می­کند! بلکه حتی بر خلاف مذهب سنیان، مدعی است که مهدی به عیسی اقتدا می­کند!

عنوان باب مربوط به حضرت مهدی علیه السلام را به بیان منزلت وزرای مهدی که ایشان را از مهدی عالم­تر و بالاتر می­داند اختصاص میدهد نه خود وی که او را از وزرایش پایین­تر و جاهل­تر می­داند!

تمامی اهل شریعت را مخالف وی معرفی می­کند، و فقط اهل کشف و شهود صوفیانه را پیرو او می­داند! چنانکه می­گوید:

«الباب السادس والستون وثلاثمائه فی معرفه منزل وزراء المهدی الظاهر فی آخر الزمان الذی بشر به رسول الله ص وهو من أهل البیت

إن الامام إلی الوزیر فقــیر        وعلیهــما فلک الوجود یدور

والملک إن لم تستقـم أحواله         بوجـود هذین فسوف یبور…

… اعلم أیدنا الله أن لله خلیفه یخرج وقد امتلات الارض جورا وظلما فیملؤها قسطا وعدلا لو لم یبق من الدنیا إلا یوم واحد طول الله ذلک الیوم حتی یلی هذا الخلیفه من عتره رسول الله ص من ولد فاطمه یواطئ اسمه اسم رسول الله ص جده الحسین بن علی بن أبی طالب… یشبه رسول الله ص فی خلقه بفتح الخاء وینزل عنه فی الخلق بضم الخاء لانه لا یکون أحد مثل رسول الله ص فی أخلاقه والله یقول فیه وإِنَّکَ لَعَلی‏ خُلُقٍ عَظِیمٍ… ویدعو إلی الله بالسیف فمن أبی قتل ومن نازعه خذل… أعداؤه مقلده العلماء أهل الاجتهاد لما یرونه من الحکم بخلاف ما ذهبت إلیه أئمتهم فیدخلون کرها تحت حکمه خوفا من سیفه وسطوته ورغبه فیما لدیه… یبایعه العارفون بالله من أهل الحقائق عن شهود وکشف بتعریف إلهی له رجال إلهیون یقیمون دعوته وینصرونه هم الوزراء یحملون أثقال المملکه ویعینونه علی ما قلده الله ینزل علیه عیسی ابن مریم بالمناره البیضاء بشرقی دمشق بین مهرودتین متکئا علی ملکین ملک عن یمینه وملک عن یساره یقطر رأسه ماء مثل الجمان یتحدر کأنما خرج من دیماس والناس فی صلاه العصر فیتنحی له الامام من مقامه فیتقدم فیصلی بالناس یؤم الناس بسنه محمد ص…

ألا إن ختـم الاولیـــاء شهید        وعـــین إمام العالمـین فقید

هو السید المـهدی من آل أحمد        هو الصارم الهندی حین یبید

هو الشمس یجلو کل غم وظلمه       هو الوابل الوسمی حین یجود

… فشهداؤه خیر الشهداء وأمناؤه أفضل الامناء وإن الله یستوزر له طائفه خبأهم له فی مکنون غیبه أطلعهم کشفا وشهودا علی الحقائق وما هو أمر الله علیه فی عباده فبمشاورتهم یفصل ما یفصل وهم العارفون الذین عرفوا ما ثم وأما هو فی نفسه فصاحب سیف حق وسیاسه مدنیه یعرف من الله قدر ما تحتاج إلیه مرتبته ومنزله‏.»[۱۱]



[۱] . فتوحات مکیه ۴ جلدی، ۱ / ۲۴۴٫

[۲] . فتوحات مکیه، ۴ جلدی، ۳ / ۵۶۰٫

[۳] . فتوحات مکیه، ۲ / ۹٫

[۴] . فتوحات مکیه، ۴ جلدی، ۳ / ۴۱٫

[۵] . فصوص الحکم، ۶۲٫

[۶] . فصوص الحکم، ۶۲ ـ ۶۳٫

[۷] . فتوحات مکیه، ۴ جلدی، ۳ / ۳۲۹٫

[۸] . فتوحات مکیه، ۴ جلدی، ۳ / ۳۳۲٫

[۹] . فتوحات مکیه، ۴ جلدی، ۳ / ۳۳۲٫

[۱۰] . فتوحات مکیه، ۴ جلدی، ۳ / ۳۲۹٫

[۱۱] . فتوحات مکیه، ۴ جلدی، ۳ / ۳۲۸٫

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۶/۰۲/۰۷

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی